مانده در این قفس
صدای ناله و آه
و زندانبان
چه بی رحم است...
وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آن قدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم ...
وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آن قدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم ...